پشتپرده تاکتیک جدید بایدن در قبال چین
تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۴۲۲۱۲
فرارو- سفر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا به چین، نخستین سفر یک مقام دیپلماتیک ارشد آمریکا به چین از سال ۲۰۱۹ تا کنون است. روابط چین و ایالات متحده از زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ رو به سردی گذاشته بود و در سایه جنگ اوکراین و بحران تایوان پیچیدهتر شد. برخی تحلیلگران بر این باورند که اکنون دو کشور برنامههای جدیدی در دستور دیپلماسی خود دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو، وزیر خارجه آمریکا میگوید هدف از سفر وی به چین، کاهش تنشها و یافتن زمینههای مشترک برای توافق میان دو کشور است. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین نیز از پیشرفتهایی در روابط دو کشور خبر داده است. در ویدیوی کوتاهی که تلویزیون دولتی چین از دیدار وزیر خارجه آمریکا با رئیس جمهوری چین منتشر کرده، شی تاکید کرده که مذاکرات آنتونی بلینکن با همتایان چینیاش «صادقانه و عمیق» بوده و در مورد «مسائل خاص» پیشرفتها و توافقهایی حاصل شده است.
رئیس جمهور چین ابراز امیدواری کرده روابط بین پکن و واشنگتن بتواند بر همه مشکلات غلبه کند. اما تغییر در رویکرد دیپلماتیک چین و ایالات متحده، تنها چند ماه پیش از مبارزات انتخاباتی در ایالات متحده و همزمان با مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا سوالاتی از جمله علل این ارتباط و عمق و کارکردهای آن ایجاد میکند.
فرارو در راستای پاسخ به این پرسشها با عبدالرضا فرجی راد، دیپلمات پیشین و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل و محسن جلیلوند تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل گفتگو کرده است:
پیشگیری از تنشها با چاشنی ارتباط مسالمت آمیزعبدالرضا فرجی راد در گفتگو با فرارو در خصوص علل شکلگیری دور جدیدی از مناسبات بین چین و ایالات متحده گفت: «ایالات متحده در شرایط مطلوبی قرار ندارد. زمان زیادی تا انتخابات این کشور، باقی نمانده و دموکراتها در تلاشند انتخابات را برنده شوند. در راستای همین تلاشها، دموکراتها با چند مشکل رو به رو شدهاند. مشکل اول این است که حمله روسیه به اوکراین و جنگ، رخ داده است و یکی از علل نزدیکی ایالات متحده به چین، این است که روسیه و چین، صمیمیت بیش از اندازه پیدا نکنند. درواقع به احتمال زیاد در گفتگوهای بلینکن و طرفین چینی این مسئله مطرح شده که بهتر است چین اقدامی نکند که در حوزه نظامی، به تقویت روسیه کمک شود. همچنین ایالات متحده نسبت به تبادل نفتی روسیه با چین احساس خطر میکند. مشکل دوم این است که آمریکا تصور میکند با توجه به حمله روسیه به اوکراین شاید چین نیز در اقدامی مشابه به تایوان حمله کند. چین اخیرا مانورهای دریایی و هوایی در نزدیکی آبهای تایوان انجام داده و تشدید این مانورها به افزایش نگرانیهای ایالات متحده دامن میزند.»
وی افزود: «مسئله سوم این است که چین در حوزه کشورهای عرب و به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس فعال شده و کشورهای متحد آمریکا، از جمله عربستان، امارات، بحرین و قطر به چین نزدیکتر شدهاند و نوعی رابطه قوی با چین در حال شکلگیری است؛ بنابراین در آینده نزدیک تلاش برای ایجاد تعادل را بین روابط عربهای حاشیه خلیج فارس و چین و آمریکا خواهیم دید. آمریکا به دنبال گفتگو با چین است تا منافع ملی خود در حوزه خلیج فارس را احیا کند.»
سفیر پیشین نروژ و مجارستان در خصوص این که روند دیپلماسی ایالات متحده با چین چگونه دستخوش تغییر شده گفت: «ایالات متحده در استراتژی خود (حدود ۳ سال پیش) چین را به عنوان خطر اصلی اعلام کرده است و از برخورد و کنترل چین خبر داده بود که چین نتواند نسبت به ایالات متحده دست بالا را داشته باشد؛ اما اکنون شرایط به نحوی تغییر کرده است که نه تنها آمریکا موفق به کنترل چین نشده، بلکه در شرایط فعلی، اتفاقا دست ایالات متحده بسته شده است. فراموش نکنیم که به طور قطع، در گفتگوها بین ایالات متحده و چین، مسئله ایران نیز مطرح شده است. آمریکاییها نسبت به رابطه ایران و چین نیز حساسیتهایی دارند. هر چند که از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم و طی ۲ سال اخیر، اتفاق خاصی در روابط ایران و چین رخ نداده و شاهد پیشرفت یا سرمایه گذاری خاصی از سوی چینیها نبودیم.»
وی با اشاره به انتخابات پیش روی ایالات متحده گفت: «در حال حاضر ایالات متحده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به چین احتیاج دارد. آمریکاییها مایلند ارزیابی کنند آیا سیاست چین در انتخابات، همان سیاست روسیه است؟ در انتخابات پیشین، پوتین اصلا تمایلی نداشت دموکراتها سر کار باشند و ترجیحش ترامپ یا فردی مثل ترامپ بود؛ بنابراین برای انتخابات پیش رو، شاید بین چین و ایالات متحده معاملهای در این زمینه شکل بگیرد و وارد گفتگو شوند، یا دموکراتها تلاش کنند، همکاریها خود را با چینیها افزایش داده و مناسبات بیشتری داشته باشند تا چینیها در انتخابات آمریکا مواضعی شبیه روسها اتخاذ نکنند. روسها صد در صد مایلند در انتخابات بعدی آمریکا هم ترامپ سر کار باشد. ترامپ در چندین سخنرانی اخیر خود به دموکراتها حمله کرده که چرا به اوکراین کمک نظامی کرده است. این به معنای جهتگیری ترامپ به نفع پوتین است. ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود نیز مواضع تندی علیه روسیه و پوتین نمیگرفت. شاید اگر شخصی مثل ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده شود، در چنین شرایطی و تحت فشار آمریکا، اوکراین پای میز مذاکره بنشیند و خواستههای روسیه را نیز اجابت کند.»
فرجی راد ضمن تاکید بر اهمیت روابط اقتصادی چین و آمریکا گفت: «دو کشور چین و ایالات متحده حدود هشتصد میلیارد دلار مبادلات تجاری دارند و طبیعتا گشایش و توسعه روابطشان روی بورس اثر میگذارد؛ بنابراین دلایل عمدهای که آمریکا بیش از چین مایل است رابطه فی مابین، مثبت شود، محدود کردن اقدام نظامی احتمالی چین در تایوان و توسعه روابط اقتصادی است. فراموش نکنیم که در انتخابات آمریکا اقتصاد و معیشت مردم حرف اول را میزند. البته دولت بایدن در حوزه اقتصادی بد عمل نکرده است و مردم به طور نسبی از سیاست اقتصادی دموکراتها و کاخ سفید راضی هستند.»
قدرت نرم؛ تکنیک محبوب دموکراتهامحسن جلیلوند در گفتگو با فرارو، درباره رویکردهای متفاوت ترامپ و بایدن در قبال چین گفت: «سیاست خارجی آمریکا تابعی از متغیرهای سیال و سریع نیست، بلکه دارای اهداف، استراتژیها و دکترینهای بلندمدت است. سیاستهای فعلی دولت دموکرات ایالات متحده نیز «قدرت نرم» است. استفاده از قدرت نرم را میتوانید در تاریخچه معاصر ایالات متحده نیز ببینید. نوع برخوردهای بیل کلینتون با مسائل تفاوتهای آشکاری با نوع برخوردهای جورج بوش داشت. اوج دخالت و برخورد کلینتون در کوزوو و بوسنی هرزگووین بود. در حالی که جورج بوش پسر، جنگ عراق و جنگ افغانستان را رقم زد. یه همین دلیل معتقدم اگر شاهد هر نوع تغییر ساختاری در سیاستهای آمریکا هستیم به علت قدرت نرم است. روزی که اوباما در سال ۲۰۰۸ به قاهره رفت در جمع دانشجویان گفت تغییر کنید و در غیر این صورت تغییر داده میشوید. بسیاری از افراد در آن زمان متوجه مفهوم این سخنان نشدند، اما وقتی ماجرا بهار عربی رخ داد و کشورهای عربی یکی پس از دیگری و دومینووار تحول ساختاری را تجربه کردند، متوجه شدیم که این جمله تا چه حد درست بود. ماجرای روابط چین و ایالات متحده نیز همین است. اگر روابط کشورهای مختلف با ایالات متحده دستخوش تغییرات شده به علت استفاده از قدرت نرم است.»
وی گفت: «احتمال و فرضیه هراس از پیروزی ترامپ در انتخابات آینده ایالات متحده نمیتواند مبنا و عامل موثر در روابط دیگر کشورها با آمریکا باشد. ترامپ نمیتواند عامل موثر بر شکلگیری روابط باشد. اصول کلی سیاست خارجی آمریکا در همه دولتها یکسان است. دولتهای مختلف آمریکا در بخش تاکتیکی با یکدیگر تفاوت دارند؛ بنابراین استراتژی سیاست خارجی آمریکا چند جانبه است و این کشور برای رسیدن به اهداف خود از تاکتیکهای چند جانبه استفاده میکند.»
این تحلیلگر روابط بین الملل ضمن اشاره به اهمیت بحث میکروچیپها در روابط چین و ایالات متحده گفت: «چند روز قبل بیل گیتس به چین سفر کرد و با رئیس جمهور این کشور دیدار کرد. رئیس جمهور به لحاظ سطح و جایگاه از گیتس بالاتر بود. اما این دیدار در شرایطی انجام شد که رئیس جمهور چین، گیتس را دوست خوب خود نامید. این دیدار یک دیدار ساده نبود. ۸۰ درصد میکروچیپهای موجود در جهان توسط تایوان تولید میشود و ۶۰ درصد میکروچیپها نیز توسط چینیها استفاده میشود. بعد از تهدیدهای تایوان توسط چین، آمریکاییها بخشی از این میکروچیپها را به لهستان و بخشی دیگر را به سیلیکون ولی منتقل کردند. این رفتار آمریکا فشار اقتصادی بسیار زیادی به چین وارد خواهد کرد. سفر نانسی پلوسی به تایوان نیز در ادامه همین فشارها بود. در همان دوران بحث حمله چین به تایوان پررنگ شد (گرچه هیچ حملهای هم رخ نداد)؛ بنابراین قدرت نرم آمریکا چنین کارکردهایی دارد و هم اکنون نیز آمریکا در حال استفاده از همین کارکرد است.»
وی افزود: «کمرنگ شدن حضور آمریکا در خاورمیانه و پررنگ شدن حضور چین در این منطقه نیز به آمریکا کمک کرده با کمترین هزینه از دیپلماسی کاهش تنش سود ببرد. اگر تنشی هم رخ دهد، چین بیشتر از آمریکا درگیر خواهد بود. کل واردات نفت آمریکا از منطقه خلیج فارس ۱۲۰ هزار بشکه است. در حالی که چین ۴ میلیون بشکه وارد میکند.»
این کارشناس سیاست خارجی گفت: «ما نمیتوانیم به شکل دقیق بگوییم در سر آقای ترامپ چه میگذرد، اما به طور کلی ریاست جمهوری در ایالات متحده، یک فرایند پیچیده دارد. نمیتوانیم بگوییم عنایت یا نگاه خاص رئیس جمهور یک کشور به یک کاندیدا در کشوری دیگر واقعا میتواند منجر به انتخاب او شود. نهایت مداخله میتواند به برخی تقلبها محدود شود. درباره گرایش پوتین و ترامپ به یکدیگر این سخنان ترامپ را داریم که بارها گفته اگر من رئیس جمهور آمریکا بودم، جنگ اوکراین هرگز رخ نمیداد و اگر سر کار بودم جنگ اوکراین در ۲ روز تمام میشد، هر چند ترامپ از این بلوفها زیاد میزند، اما این واقعیت وجود دارد که هر رئیس جمهوری در ایالات متحده سر کار باشد نمیتواند وضعیت اوکراین را نادیده بگیرد؛ بنابراین سیاستهای فکری ترامپ به نوعی در تقابل با غرب قرار گرفته.»
وی با اشاره به تبادلات اقتصادی چین و آمریکا افزود: «چین و آمریکا روزانه یک و نیم میلیارد دلار مبادلات بازرگانی دارند؛ بنابراین هر اندازه اقتصاد آمریکا رشد کند، اقتصاد چین هم رشد میکند و بالعکس. تورم اقتصاد ایالات متحده در عرض یک سال از ۹ درصد به ۴ درصد رسیده و بایدن نیز قول داده این تورم را به ۲ درصد برساند؛ بنابراین هر اندازه تعاملات اقتصادی آمریکا با کشوری بهبود پیدا کند، میتوانیم انتظار بهبود شرایط اقتصاد این کشور را داشته باشیم. این نکته نیز مهم است که سیاست خارجی در انتخابات آمریکا بین ۱۰ تا ۱۵ درصد تاثیر دارد؛ بنابراین ساختارهای قدرت در ایالات متحده بر اساس سیاست خارجی رای نمیآورند. هشتاد و پنج تا نود درصد رایها در ایالات متحده به حوزه سیاست داخلی وابسته است. تنها چیزی که بایدن را تهدید میکند، سن و سال و نوع رفتارهایش در مجامع عمومی است.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا چین آنتونی بلینکن قیمت طلا و ارز قیمت موبایل چین و ایالات متحده ایالات متحده ایالات متحده ریاست جمهوری چین و آمریکا سیاست خارجی میکروچیپ ها دموکرات ها رئیس جمهور خلیج فارس قدرت نرم کشور ها چینی ها دو کشور سر کار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۴۲۲۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بایدن یا ترامپ؟ / کدام نقاط ابهام، سرنوشت کاخ سفید را غیرقابل پیسبینی کرده؟
به گزارش خبرآنلاین در حال حاضر انتخابات شخصیتمحور و حول دو شخصیت کاملا متفاوت میچرخد. بایدن، کاندیدای حزب دموکرات شخصیتی است که تجلی و تبلور نظام ایالات متحده در تمامیت آن است. او با توجه به مراحل گوناگونی که در زندگی سیاسی خود داشته، محصول نهایی نظام (Establishment) آمریکا و نخبگان حاکم بر آنهاست.
هرچند که ترامپ یک دوره رئیسجمهور آمریکا بوده، اما نسبت به نظام سیاسی و مخصوصا نخبگان حاکم آن نه فقط خودی محسوب نمیشود، بلکه تمایلات خاصی بروز داده و میدهد که همگی نشانههایی از شک و تردید او درخصوص نهادها و نخبگان حاکم است. نمیتوان او را ضدنظام خواند؛ ولی به راحتی میتوان او را بیایمان و بیباور به کارآیی مخصوصا جنبههای سیاسی نخبگان حاکم دید.
همچنین روشن است که در تحلیل بایدن و ترامپ از نظر روانشناختی با دو تیپ شخصیتی روبهرو هستیم. البته هر دو قدرتطلب و قدرتپرست هستند؛ اما شخصیت ترامپ، تودهگرا، پرخاشگر، ناامن، توطئهاندیش و البته توانا در ایجاد ارتباط با مردم و اقشار عادی اجتماعی است.
بایدن، نخبهگراست و با اقشار فرادست اجتماعی بهتر میتواند ارتباط برقرار کند. او اهل سازماندهی و اجماعسازی است. بایدن ایدئولوژیک و با چارچوبهای شناختی مشخص نسبت به آمریکا و جهان است و در مقابل، ترامپ، اهل معامله و در حوزه مسائل کلان و استراتژیک دیدگاههای سیالی دارد.
روشن است که از این بعد، حملات بایدن و ترامپ به شخصیت، هویت و پندار و گفتار یکدیگر در کانون مبارزات انتخاباتی قرار خواهد گرفت .نوع و درجه و شدت حملات به یکدیگر، متفاوت و بیتردید حملات از این به بعد بیرحمانهتر خواهد بود. ترامپ با توجه به مهارتهای پیشین رسانهای، در پردازش عبارتها و واژگان کوبنده توانایی بیشتری از بایدن دارد. نقدا ترامپ بایدن را با عنوان عامهپسند «جو خوابآلود» (Sleepy Joe) یاد میکند. به سن بالای او و نسیانها و فراموشیهای متعدد او میتازد و بایدن بر کاستیها و کژیهای رفتاری ترامپ خرده میگیرد. واضحا حملات این دو به یکدیگر بسیار شخصی و بسیار بیرحمانه خواهد بود.
همچنین روشن است که این انتخابات، حول دو هویت و جهتیابی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا میچرخد که البته بخشی از این نبرد هویتی، کهن و با پیشینه طولانی در حیات سیاسی آمریکاست. تفاوت نگرش بین طرفداران دولت حداقلی که جمهوریخواهان هستند و دولت غیرحداقلی که دموکراتها در پی آن هستند، ریشهای گسترده در تاریخ اندیشه و عمل سیاسی آمریکا و فراتر از آن در غرب دارد. کشمکش سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی پدیدهای فراگیر در کلیت غرب است. بایدن یک سوسیال دموکرات و ترامپ یک لیبرال افراطی مخصوصا در کاهش مالیاتهاست، فراتر از این زیرساخت اندیشهای، روشن است که آمریکا دوقطبیشده و قطببندیها حول مسائلی چون هویت آمریکایی، مهاجرت، تجارت، مذهب، آزادیهای اجتماعی، مالیات، رابطه با دنیای خارج، تعلیم و تربیت و در یک کلام نگرش آمریکا به خود و به دیگران میچرخد.با دو آمریکا روبهرو هستیم؛ ترامپ آمریکای باز از نظر اقتصادی (نه البته در تجارت) و بسته از نظر فرهنگی و اجتماعی را نمایندگی میکند و بایدن اقتصاد باز ولی با مقررات و ضابطهمند و تا حدودی بسته درباره ایجاد برابری اجتماعی همراه با آزادیهای گسترده ذهنی را دنبال میکند. نژاد و فرهنگ در میان موضوعاتی عمیقا جداکننده هستند.
آنچه ذکر شد، روشنیها بهطور نسبی و اجمالی بودند. اما هر انتخابات، ازجمله انتخابات آمریکا، مخصوصا در این مقطع زمانی با ابهامات متعددی روبهرو است.
جمعبندی حدود هفت نظرسنجی آن است که در سطح ملی بایدن ۴۵درصد و ترامپ ۴۴درصد از آرا را در موقعیت کنونی به خود اختصاص دادهاند. ولی این جلو بودن بایدن ممکن است پایدار نباشد. ابهامات در این میان نقش دارند.
ابهامات داخلی برای هر دو طرف کم نیستند. ابهام در سرنوشت نهایی پروندههای حقوقی ترامپ را نمیتوان دست گرفت. ابهام دیگر ظرفیت مالی و توان پشتیبانی اقتصادی از اردوگاههای انتخاباتی است. ترامپ در این حوزه عقبتر است و از همه جالبتر برای آمریکاییها که البته برای کسانی که در خارج از آمریکا هستند، حساسیت و هیجانی دربرندارد؛ پویایی بحث آزادی سقط جنین است. توضیح آنکه اکثر اعضای دیوان عالی کشور، نگرش دست راستی و محافظهکارانه داشته و چندی پیش یکی از رایهای صادرشده در دهه۷۰ میلادی آن دیوان را که متضمن آزادی سقط جنین بود، لغو کردند.دموکراتها آزادی سقط جنین را در زمره آزادیهای طبیعی و مشروع و جمهوریخواهان به دلایل مذهبی و فرهنگی با آن مخالفند. این موضوع برای ترامپ دردسرساز شد و در این اواخر اعلام کرد که مساله سقط جنین را باید بر عهده ایالتها گذاشت و در این میان ایالت آریزونا به قانون ممنوعیت مصوبه۱۸۶۰ برگشت و به معنای دقیق کلمه غوغایی در چند روز گذشته در فضاهای رسانهای آمریکا ایجاد کرده که نتایج آن مبهم است.
در بعد خارجی، ابهامها نیز قابل توجه است؛ ولی مهمترین آنها تاثیر بحران غزه بر رایدهندگان، مخصوصا دموکراتها است. اغراق نیست، اگر گفته شود که در میان بحرانهای خاورمیانهای هیچ بحرانی مانند غزه در سیاست داخلی آمریکا اثرگذار نبوده و مخصوصا اثرات آن در ایالتهایی که به ایالتهای چرخشی (Swing States) شناخته میشوند، جدی است. توضیح آنکه برخی از ایالتها، بهطور سنتی و پایدار به یک حزب رای دادهاند و هویت حزبی مشخصی دارند؛ ولی برخی بین دموکراتها و جمهوریخواهان با آرای هرچند کم در چرخش هستند. ایالت میشیگان با حدود ۲۰۰هزار آمریکایی عربتبار و مسلمان از زمره آنهاست. بحران غزه ممکن است پیامدهای ناخواسته و نامشخص عمیقتری از درگیری آمریکا در خاورمیانه را دربرداشته باشد که آن هم بر ابهامها میافزاید. در تاریک و روشنی انتخابات آمریکا، این گزاره جدی میشود که سیاست سرنوشت محتومی ندارد و به متغیرهای متعددی بستگی دارد که برخی شناختهشده و برخی نامشخص هستند. 21302 برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899331